تحولات لبنان و فلسطین

۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۵
کد خبر: 499831

مهران پسر خوب و آرامی به نظر می‌رسید و در مدت آشنایی‌مان حتی یک بار هم کاری نکرده بود که به خوب بودنش شک کنم اما افسوس که نمی‌دانستم چه دامی سرراهم پهن کرده بود تا مرا به خلوتگاه شیطانی‌اش بکشاند. کاش هرگز به آن باغ لعنتی نرفته بودم...

رهایی دو دختر از دام شیطان

به گزارش قدس آنلاین، همین که در اتاق مشاوره باز شد، دو دختر کم سن و سال که مأموران گشت پلیس دستگیرشان کرده بودند، با یک سرباز وارد شدند. ظاهرشان آشفته بود. آنقدر گریه کرده بودند که چشمانشان قرمز و پف کرده بود. به سمت صندلی هدایت شدند و در حالی که سرشان را زیر انداخته بودند، لبه صندلی نشستند. انگار هنوز ترسی در وجودشان بود. نگاهی به هم انداختند و اشک‌هایشان سرازیر شد.

سمیرا سکوت کرده بود و فقط گریه می‌کرد. اما شمیم بعد ازاینکه چند نفس عمیق کشید شروع به صحبت کرد و گفت: «همه این بدبختی‌ها از روزی شروع شد که سمیرا با مهران دوست شد. من و سمیرا دوستان بسیار نزدیکی هستیم و رفت و آمدهای زیادی هم داریم. هیچ رازی هم بین ما نیست. آن روزها سمیرا هیجان زیادی داشت و مدام اصرار می‌کرد من هم مهران را ببینم. اما من به هزار و یک بهانه طفره می‌رفتم. راستش حس خوبی به این کار نداشتم. مطمئنم خودش هم یادش می‌آید که می‌گفت: «این روزها دوست پسر داشتن مد شده و اگر کسی را نداشته باشی هیچ‌کس تحویلت نمی‌گیرد و فکر می‌کنند عقب مانده‌ای و....

 چند روز بعد هم از او اصرار بود و از من انکار. تا اینکه مهران به من زنگ زد. پسر چرب زبانی بود و مدام از من تعریف می‌کرد و می‌گفت آنقدر از سمیرا راجع به من شنیده که مشتاق است مرا ببیند و می‌خواهد ارتباط‌مان بیشتر شود. اول قبول نمی‌کردم اما دست آخر خام حرف‌هایش شدم و قرار شد همدیگر را با حضور سمیرا ببینیم.

وقتی سر قرار رفتم به مهران تأکید کردم که هر جا می‌رویم سمیرا باید همراهمان باشد که او هم قبول کرد. مهران پسر خوبی به نظر می‌رسید. درعین حال هم بسیار زبان باز بود و من واقعاً به او علاقه‌مند شده بودم. کم کم رفت و آمدمان زیاد شد. راستش پدرم معتاد است و به خاطر اعتیادش خانه نشین شده و آنقدر درگیر مواد است که توجهی به رفت و آمدهای من ندارد. مادرم هم که بار مسئولیت زندگی روی دوشش است از صبح تا دیروقت در آرایشگاهی کار می‌کند. به همین خاطر وقتی برای من ندارد و فقط این چند وقت گاهی به دیر آمدن‌ها‌یم اعتراض می‌کرد. ولی من به حرف هیچ‌کس گوش نمی‌دادم. احساس خوبی داشتم و فقط به فکر خوشگذرانی بودم چرا که فکر می‌کردم بهترین شرایط زندگی را دارم وهمه به حالم حسرت می‌خورند. و....

شرایط همین‌طور پیش رفت تا اینکه یک روز مهران ما را به باغی در اطراف شهر دعوت کرد. من دودل بودم که بروم اما سمیرا با اعتمادی که به مهران داشت مرا هم به رفتن متقاعد کرد. به مادرم گفتم با سمیرا کلاس ورزش می‌روم. بعد هم سر قرار رفتیم. مهران با ماشینش دنبالمان آمد و ما را به باغی دور از شهر برد. همه چیز به نظر خوب بود. مهران و سمیرا آتش درست کردند تا ناهار را آماده کنند. من هم مشغول چیدن سفره بودم که ناگهان کسی به در باغ کوبید.»

شمیم به اینجا که رسید دیگر نتوانست ادامه دهد. هق هق، گریه می‌کرد. پشیمان بود و دائم به خودش لعنت می‌فرستاد. اما در میان گریه حرف‌هایش را ادامه داد: «من و سمیرا خیلی وحشت کرده بودیم اما مهران خونسردانه گفت: «نگران نباشید. کارگر باغ است، برای آبیاری آمده. »بعدهم به سمت در رفت. لحظاتی بعد مهران با دو پسر جوان دیگر برگشت. اما مهران دیگر آن آدم سابق نبود. شرارت در چهره‌اش موج می‌زد. وقتی طناب‌ها را در دست دوستان مهران دیدیم با هم  فریاد کشیدیم اما دیگر دیر شده بود. آنها با وحشیگری به جان ما افتادند. دست و پایمان را بستند. فقط جیغ می‌کشیدیم. مهران هم با حرف‌های نیشدارش فقط طعنه می‌زد که «خودتان خواستید با من باشید» بعدهم به دوستانش کمک می‌کرد.

در آن لحظات فقط از خدا کمک می‌خواستم و انگار خدا صدایمان را شنید. چون پیرمردی که برای آبیاری باغ آمده بود با شنیدن صدای فریاد ما به پلیس زنگ زده بود و لحظاتی بعد مأموران گشت وارد باغ شدند و ما را نجات دادند. خیلی پشیمانم. ای کاش هرگز به حرف‌های سمیرا گوش نمی‌دادم...»

اعتیاد پدر و نداشتن نظارت صحیح والدین
 کارشناس مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان درباره این پرونده گفت: «وقتی یکی از والدین نقش خود را بخوبی ایفا نکند و مسئولیت را به گردن دیگری بیندازد، نظارت بر فرزندان کم شده و زمینه سوء استفاده آنها فراهم می‌شود. در این پرونده نیز دختر نوجوان بخاطر اعتیاد پدر و درگیری مادر در محل کار در این دام گرفتار شده است. یکی از موضوعاتی که بسیار باید مورد توجه خانواده‌ها قرار بگیرد مسأله ارتباطات و دوستی‌های فرزندانشان است. پیدا کردن دوست و ارتباط با همسالان از مهم‌ترین ویژگی‌های دوران نوجوانی است و در این زمینه باید والدین مراقب باشند که فرزندشان با چه کسانی دوست می‌شود چرا که دوستی‌های نامتعارف و نامناسب با دیگران باعث به وجود آمدن اثرات سوء بر رفتار و زندگی فرزندان می‌شود. باید بدانیم که به طورقطع رفتار و حرکات دوستان روی فرزندان تأثیر گذاشته و حتی مسیر زندگی آنها را عوض می‌کند، بخصوص در سنین نوجوانی که تأثیر‌پذیری از همسالان به مراتب بیشتر می‌شود. وقتی مادر که وقت بیشتری را با فرزندان می‌گذراند به دلیل مسئولیت سنگین تأمین مخارج زندگی و در این پرونده، هزینه اعتیاد همسرش، باید فشرده کار کند، ناخواسته نظارتی بر رفتار خارج از عرف فرزندان نخواهد داشت و زمینه بسیاری از آسیب‌ها فراهم می‌شود.»

کارشناس مرکز مشاوره آرامش ادامه داد: «شکل و ساختار خانواده‌ها و همچنین طرز ارتباط هر یک از اعضای خانواده با یکدیگر و جامعه و محله‌ای که خانواده در آن به سر می‌برد یکسان نیست، بنابراین تأثیر خانواده‌ها در افراد جامعه نیز یکسان نخواهد بود. گاهی والدین آگاهانه موضوعی را به فرزندان‌شان می‌آموزند و گاهی فرزندان از طریق یادگیری، رفتار والدین را تقلید می‌کنند.

در مورد این پرونده، مادر به علت اعتیاد پدر مجبور به کسب درآمد بوده و در عین حال به واسطه شغلش نظارت و کنترلی بر رفتار فرزندش نداشته است و متأسفانه محله‌ای که در آن زندگی می‌کردند نیز ناهنجاری‌های اجتماعی داشته که به مرور روی این دختر نوجوان تأثیر گذاشته است و او با کوچکترین محرک و توصیه‌های ناآگاهانه دوستی که او هم  ضعف تربیتی و خانوادگی داشته، به راه خلاف رفته است. این نوجوان با علم به نادرست و غیرمتعارف بودن رفتارش تنها برای رهایی از تنهایی و تأمین خلأ محبت در خانواده به دوستی خیابانی رو آورده و در این دام گرفتار شده است.

با توجه به این موضوع به منظور جلوگیری از بروز این گونه مسائل به والدین توصیه می‌کنیم با ایفای درست نقش خود در خانواده و برقراری رابطه با فرزندان بخصوص پدران با دخترانشان، تا حد ممکن از به انحراف رفتن آنها جلوگیری کنند. رابطه پدر و فرزندی باید مانند رابطه دو دوست صمیمی باشد تا در سایه این اعتماد فرزندان جزئی‌ترین اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد را به پدرشان بگویند.

از طرفی والدین باید محیطی صمیمی و آرام درخانواده برقرار کنند تا فرزندان براحتی تحت تأثیر اطرافیان قرار نگرفته و بیشتر از آنها به صحبت‌های پدر ومادر خود اعتماد کرده و آنها را به‌عنوان الگوی رفتاری‌شان قرار دهند.
منبع: روزنامه ایران

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.